1- گفتار و کردار انسان ثبت مـی شود.

ق/18- ما یلفظ من قول الا لدیـه رقیب عتید.
انسان سخنی نمـی گوید بجز آنکه مراقبی نزد وی آماده است.
قرآن مجید درباره روز رستاخیز و محاسبه اعمال مـی فرماید:
کهف/49 و وضع الکتاب فتری المجرمـین مشفقین مما فیـه و یقولون یـا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرهً و لاکبیرهً الا احصیـها و وجدوا ماعملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً.
و نامـه اعمال نـهاده مـی شود، نیک لیله الزفاف آنگاه گنـهکاران را از مندرجات آن هراسان مـی بینی و مـی گویند: نیک لیله الزفاف وای بر ما این نامـه چیست کـه هیچ عمل کوچک یـا بزرگی را فرو نگذاشته مگر آنکه آن را بـه شمار آورده است؛ و هر چه کرده اند، حاضر مـی یـابند و پروردگارت بـه هیچ ستم نمـی کند.
خطبه 182- فاتقوا الله الذی انتم بعینـه و نواصیکم بیده و تقلبکم فی قبضته ان اسررتم علمـه و ان اعلنتم کتبه قد و کل بکم حفظهً کراماً لا یسقطون حقاً ولایثبتون باطلاً.
پس بترسید از خداوندی کـه شما درون برابر نظر او و مسخّر او مـی باشید و حرکت شما درون دست او است. نیک لیله الزفاف اگر پنـهان کنید، مـی داند و اگر آشکار نمایید، مـی نویسد. نیک لیله الزفاف نگهبانانی گرامـی به منظور شما قرار داده هست که نـه حقی را از قلم مـی اندازند و نـه باطلی را مـی نویسند.
حکمت335- الاقاویل محفوظه والسرائرمبلوه و کل نفس بمابت رهینـه.
گفتارهای انسان نگهداری شده و رازهای پنـهانش هویدا گردیده هست و هر درون گرو کرده خود مـی باشد.

2- بیشتر مردم درون خسرانند مگر آنان کـه خدا بـه ایشان توجهی کند.

نور21-... ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً و لکن الله یزکی من یشاء والله سمـیع علیم.
... اگر کرم خدا و رحمت او شامل حال شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمـی شدید؛ ولی خدا هر کـه را خواهد پاک کند و خدا شنوا و دانا است.
و نیز قرآن مجید از قول حضرت ابراهیم نقل مـی کند:
انعام /77-... قال لئن لم یـهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین.
... اگر پروردگارم مرا هدایت نکند از دسته گمراهان خواهم بود.
نساء/83-... و لولا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلاً.
... اگر کرم و رحمت خدا شامل حال شما نبود، بـه غیر از دسته کمـی، پیروی شیطان مـی کردید.
باز قرآن مجید پیرامون سرور کائنات نبی گرامـی (ص) مـی فرماید:
اسراء/74و75- و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیـهم شیئاً قلیلاً اذاً لاذقناک ضعف الحیوه و ضعف الممات ثم لاتجد لک علینا نصیراً.
اگر ترا استوار نگه نداشته بودیم، نزدیک بود کـه اندکی بـه آنـها متمایل شوی؛ آنگاه دو برابر درون زندگی و دو برابر درون مرگ تو را عذاب مـی چشاندیم و برای خویش علیـه ما یـاوری نمـی یـافتی.
و درون آیـه قبل از این مـی فرماید:
اسراء/73- و ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذاً لا تخذوک خلیلاً.
نزدیک بود از آنچه بـه تو وحی کرده ایم، منحرفت کنند کـه غیر آن را بـه دروغ بـه ما ببندی، آن وقت ترا بـه دوستی مـی گرفتند.
و از قول حضرت یوسف نیز مـی فرماید:
یوسف /53- و ما ابری ء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی.
من نفس خویش را تبرئه نمـی کنم، زیرا کـه نفس انسانی پیوسته بـه گناه فرمان مـی دهد مگر آن را کـه پروردگارم بـه او رحم کند.
همچنین درباره ی حضرت یوسف و مواجهه اجباری او با زلیخا مـی فرماید:
یوسف /23و24- و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انـه ربی احسن مثوای انـه لا یفلح الظالمون و لقد همت بـه و هم بها لولا ان را برهان ربه کذلک لنصرف عنـه السوء والفحشاء انـه من عبادنا المخلصین.
و آن زن کـه یوسف درون خانـه وی بود، از یوسف کام خواست و گفت: به منظور تو آماده ام.
یوسف گفت: پناه بـه خدا کـه پروردگار من هست و منزلت مرا نیکو داشته هست همانا ستمگران رستگار نمـی شوند. وی رو بـه یوسف کرد و یوسف اگر برهان پروردگار خویش را ندیده بود، رو بدو کرده بود. این چنین کردیم که تا گناه و زشتکاری را از او بگردانیم زیرا او از بندگان پاکدل ما بود.
حکمت 335-... والناس منقوصون مون الامن عصم الله.
... مردم همگی ناقصند و خردشان آسیب پذیر هست مگر آن را کـه خدا حفظ کند.

3- نـهی از خودستایی

نساء/49- الم تر الی الذین یزکون انفسهم بل الله یزکی من یشاء و لا یظلمون فتیلاً.
مگرآان را نمـی بینی کـه بیـهوده دعوی پاک خویی مـی کنند؛ بلکه خدا هر کـه را بخواهد از رذایل پاک و منزه مـی کند و به قدر رشته هسته خرمایی ستم نمـی بیند.
نجم / 32- هو اعلم بکم اذا انشاکم من الارض و اذا انتم اجنـه فی بطون امـهاتکم فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی.
... خداوند کـه شما را از زمـین آفریده و آندم کـه جنینـهایی درون شکم مادرهایتان بودید، بـه حال شما داناتر هست پس خود را بـه پاک خویی ستایش نکنید کـه وی هر کـه را پرهیزکار باشد، بهتر مـی شناسد.
علی علیـه السلام درون جواب نامـه یی کـه به معاویـه نوشته است، بعد از آن کـه به مناسبتی درجه و مقام حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابیطالب را تذکر مـی دهد، مـی فرماید:
نامـه 28- و لولا ما نـهی الله عنـه من تزکیـه المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمـهً تعرفها قلوب المومنین ولاتمجها اذان السامعین.
و اگر خدا، مرد را از خودستایی نـهی نفرموده بود، گوینده (خود علی) فضایل بی شماری را یـادآوری مـی کرد کـه دلهای مؤمنین بـه آنـها آشنا باشد و گوشـهای شنوندگان آنـها را رد نکند.
یعنی اگر خدا از خودستایی نـهی نفرموده بود، از فضایل خودم آن مقدار مـی گفتم کـه هر بشنود، تصدیق کند.

4- تقوی بهترین توشـه از دنیـا است.

بقره/197-... و تزودوا فان خیر الزاد التقوی واتقون یـا اولی الالباب.
... توشـه برگیرید کـه بهترین توشـه ها تقوی مـی باشد و از من ای صاحبان خرد، باک داشته باشید.
خطبه 110- لا خیر فی شیء من ازوادها الا التقوی.
نیکی و خیری درون هیچ یک از توشـه های دنیـا نیست مگر درون تقوی.
خطبه 113- اوصیکم عبادالله بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاذ زاد مبلغ.
بندگان خدا شما را بـه تقوا و ترس از خدا سفارش مـی کنم کـه آن تقوا توشـه [سفر آخرت] و توشـه یی هست که بـه منزل مـی رساند.

5- نـهی از دروغ و سخن بیـهوده.

حج/30- فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور.
از بتهای پلید، دوری نمایید و از سخن دروغ، کناره جویی کنید.
قرآن مجید دربارهانی کـه زنان خود را ظهار کرده، مـی گفتند: این زن، مانند مادر من هست و با او نزدیکی نمـی د، مـی فرماید:
مجادله /2- الذین یظاهرون منکم من نسائهم ما هن امـهاتهم ان امـهاتهم الا الائی ولدنـهم و انـهم لیقولون منکراً من القول و زوراً.
کسانی از شما کـه زنان خویش را ظهار مـی کنند، زنان ایشان مادرانشان نشوند؛ مادرانشان جز آن زنان کـه ایشان را زاده اند، نیستند؛ ایشان سخنی زشت و دروغ مـی گویند.
علی علیـه السلام درون یکی از خطب خویش، دوست ترین بندگان خدا را توصیف نموده، سپس نسبت بـه بنده دیگری کـه نقطه مقابل او است، مـی فرماید:
خطبه 86-و اخر قد تسمـی عالماً وبه فاقتبس جهائل من جهال واضالیل من ضلال و نصب للناس اشراکاً من حبائل غرور و قول زور.
و بنده دیگری هست که خود را عالم نامـیده درون صورتی کـه عالم نیست بلکه نادانی هایی را از نادانان و گمراهی هایی را از گمراهان فرا گرفته هست و دامـهایی از فریب و گفتار دروغ به منظور مردم نصب کرده است.
تا آنجا کـه مـی فرماید:
خطبه 86- فالصوره صوره انسان والقلب قلب حیوان... فذلک مـیه الاحیـاء.
صورت اوصورت آدمـی و دل او دل حیوان است... بعد او مرده یی بین زندگان است.
و نیز درون نامـه یی کـه به معاویـه نوشته است، چنین مـی فرماید:
نامـه48- فان البغی والزور یوتغان بالمرء فی دینـه و دنیـاه و یبدیـان خلله عند من یعیبه.
ستمگری و دروغگویی دین و دنیـای مرد را تباه مـی گرداند و عیب او را نزد عیبجویش هویدا مـی سازد.

6- دشنام و ناسزا نگویید.

انعام /108- و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم.
بهانی کـه غیر خدا را مـی پرستند، دشنام مگویید کـه آنـها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند.
چون علی علیـه السلام شنید کـه در ایـام جنگ صفین بعضی از اصحابش مردم شام را ناسزا مـی گویند، بـه آنـها فرمود:
خطبه197- انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم ایـاهم: اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اصلح ذات بیننا و بینـهم و اهدهم من ضلالتهم حتی یعرف الحق من جهله و یرعوی عن الغی والعدوان من لهج به.
من نمـی پسندم کـه شما دشنام دهنده باشید ولی اگر شما کردار آنـها را بیـان کرده، حالشان را تذکّر دهید، درون گفتار درست تر و در مقام عذر، رساتر هست و بهتر آن هست که بجای دشنام بگویید: خدایـا خونـهای ما و ایشان را حفظ فرما و مـیان ما و آنـها اصلاح نما و آنان را از گمراهیشان رهایی بده تا،ی کـه حق را نمـی شناسد، بشناسد و آن کـه به گمراهی و کینـه توزی وادار گشته است، از آن باز ایستد.

7- اوصاف فرشتگان

قرآن کریم درون ضمن اوصاف بهشت، مـی فرماید:
زمر/75- و تری الملائکه حافین من حول العرش یسبحون بحمد ربهم.
و فرشتگان را مـی بینی کـه اطراف عرش را احاطه کرده اند و به ستایش پروردگارشان تسبیح گویند.
مؤمن(غافر)/7-الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یومنون بـه و یستغفرون للذین امنوا وسعت کل شیء رحمـه و علماً فاغفر للذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم ربنا وادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریـاتهم انک انت العزیز الحکیم.
کسانی کـه عرش را بر دوش گرفته اند و آنـها کـه اطراف عرشند بـه ستایش پروردگارشان تسبیح مـی گویند و به او ایمان دارند، به منظور مؤمنان آمرزش مـی طلبند و چنین مـی گویند: خدایـا رحمت و علم تو همـه چیز را فراگرفته استانی را کـه توبه د و راه تو را پیمودند، بیـامرز و آنـها را از عذاب دوزخ نگهدار، پروردگارا ایشان را بـه بهشتهای جاوید کـه به ایشان و پدران نیکوکارشان و همسران و فرزندانشان وعده داده یی داخل فرما کـه تو مقتدر و فرزانـه یی.
علی علیـه السلام بعد از آنکه خلقت آسمان را شرح مـی دهد، مـی فرماید:
خطبه 1 -ثم فتق ما بین السموات العلی فملاهن اطواراً من ملائکته منـهم سجود لایرکعون و رکوع لاینتصبون و صافون لا یتزایلون و مسبحون لایسامون لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فتره الابدان و لا غفله النسیـان و منـهم امناء علی وحیـه والسنـه الی رسله و مختلفون بقضائه و امره....
آنگاه خداوند مـیان آسمانـهای بلند را شکافت و آن را از انواع مختلف فرشتگان خود پر کرد، بعضی از ایشان درون سجودند و رکوع نمـی کنند و برخی درون رکوعند و بر پا نمـی ایستند و گروهی درون صف ایستاده و حرکت نمـی کنند و دسته یی تسبیح مـی گویند و خسته نمـی شوند، ایشان را خواب درون دیدگان و اشتباه درون عقلها و سستی درون بدنـها و بی خبری فرا نمـی گیرد. طایفه یی امـین وحی خدا و ترجمان بـه سغمبرانش مـی باشند و برای رسانیدن حکم و فرمانش آمد و رفت مـی کنند.
و نیز درون خطبه دیگری بعد از بیـان خلقت آسمانـها چنین مـی فرماید:
خطبه 90- ثم خلق سبحانـه لاسکان سماواته و عماره الصفیح الاعلی من ملکوته خلقاً بدیعاً من ملائکته و ملا بهم فروج فجاجها و حشا بهم فتوق اجوائها و بین فجوات تلک الفروج زجل المسبحین منـهم فی حظائر القدس وسترات الحجب....
سپس به منظور ساکن درون آسمانـهایش و آبادانی قسمت اعلای آن، فرشتگان را کـه آفریدگانی شگفت و بدیع هستند، خلق کرد و آنان را درون راه های وسیع مـیان آسمانـها و گشادگیـهای فضای آن جای داد و بین آن راه های گشاده، آواز تسبیح کنندگان از ایشان، درون مکانـهای پاک و پشت پرده های عظمت، بلند است.

بیـان:

این خطبه بسیـار مفصّل و طولانی و در عین حال درون کمال فصاحت و بلاغت هست به طوری کـه شارحین دانشمند و سخن سنج نـهج البلاغه هنگامـی کـه به شرح این خطبه مبارکه مـی رسند خواه ناخواه درون برابر عبارات ملکوتیش سر تعظیم فرود مـی آورند و هر یک بـه قدر توانایی خویش رشته سخن را متوجّه تقدیس و تمجید از این خطبه مبارکه مـی سازند.
ابن ابی الحدید شاعر و ادیب و مورخ شـهیر معتزلی درون ذیل این خطبه چنین مـی گوید: «اذا جاء هذاالکلام الربانی واللفظ القدسی بطلت فصاحه العرب و کانت نسبه الفصیح من کلامـها الیـه نسبه التراب الی النضار الخالص...»(1) یعنی: «چون این کلام ربانی و لفظ قدسی درون مـیان آمد، فصاحت عرب باطل گشت؛ فرق مـیان کلام فصحای عرب با سخن آن بزرگوار، مانند فرق خاک هست با طلای ناب و اگر خیـال کنیم کـه عرب هم الفاظ فصیحه یی متناسب این الفاظ مـی تواند بیـان کند، از کجا بـه چنین معانی پی مـی برد که تا آنـها را درون قالب این الفاظ بریزد و از کجا عربهای زمان جاهلیت بلکه اصحاب و معاصرین رسول خدا (ص) این معانی مشکله را کـه مربوط بـه آسمانـها است، مـی شناختند که تا چنین الفاظی به منظور آنـها آماده نمایند زیرا فصاحت عربهای زمان جاهلیت فقط درون توصیف شتر یـا اسب یـا خر کوهی یـا صحرایی یـا کوه ها و بیـابانـهای پهناور و مانند آنـها بود. و امّا عربهایی کـه اصحاب و معاصر رسول خدا (ص) بودند و به فصاحت مشـهور شده اند، منتها درجه فصاحت یکی از آنان درون دو سطر یـا سه سطر بیشتر نمـی باشد آن هم یـا درون باب موعظه و پند هست که یـا متضمن یـاد از مرگ و نکوهش دنیـا باشد و یـا راجع بـه جنگ و ترغیب بـه زد و خورد و ترساندن از دشمن و نرفتن بـه جهاد است؛ امّا سخن درون موضوع ملائکه و صفات و اقسام و عبادات و تسبیح آنان و معرفت و دوستی و شوق ایشان بـه خالق متعال و مانند آنـها را کـه در این فصل، مشروحاً بیـان شده، نمـی دانستند. بلی گاهی جمله یی را کـه در قرآن عظیم درباره ملائکه ذکر شده، شنیده و آشنا بوده اند لیکن بـه این تفصیل کـه امام علیـه السلام فرموده، نبوده هست وانی مانند عبدالله بن سلام و امـیه بن ابی الصلت کـه به این معانی آشنا بوده اند، توانایی ذکر این الفاظ فصیحه را نداشتند. بعد ثابت شد کـه چنین معانی دقیقه را درون این عبارات فصیحه هیچ نگفته و توانایی بر آن نداشته هست مگر علی بن ابیطالب علیـه السلام. سوگند یـاد مـی کنم بـه اینکه هر گاه خردمندی درون این کلام امام تأمل و اندیشـه کند پوست بدنش بلرزد، قلبش مضطرب و نگران گردد و عظمت و بزرگی خداوند عظیم را درون قلب و اعضای بدنش جای دهد، بـه او توجه کند و چنان شادی بـه او دست دهد کـه از بسیـاری شوق، نزدیک شود جان از تنش مفارقت نماید».

8- نکوهش جادوگر

هنگامـی کـه جادوگران فرعون بـه مبارزه حضرت موسی و اژدهای عصا صورت او آمدند، خداوند متعال بـه رسولش موسی چنین خطاب مـی کند:
طه/69- والق ما فی یمـینک تلقف ما صنعوا انما صنعوا کید ساحر و لا یفلح الساحر حیث اتی.
آنچه بـه دست داری، بیفکن که تا آنچه را کـه ساخته اند، ببلعد. آنـها فقط نیرنگ جادویی ساخته اند و جادوگر هر کجا باشد رستگار نمـی شود.
خطبه 78- والمنجم کالکاهن والکاهن کالساحر والساحر کالکافر والکافر فی النار.
منجم مانند غیبگو و غیب گو مانند جادوگر و جادوگر مانند کافر و کافر درون آتش است.

9-نکوهش از بدعت نـهادن درون دین

معنی بدعت، احداث امری بر خلاف دین و نسبت آن بـه دین هست و چون بعضی از نصاری، رهبانیتی بر خلاف شریعت حضرت عیسی بوجود آوردند و از زن و فرزند گوشـه گیری د درون گوشـه یی از کوه، صومعه ساختند و عبادت مـی د، خداوند متعال عمل ایشان را بدعت نامـید و فرمود:
حدید/27-ورهبانیـه ابتدعوها ما کتبناها علیـهم.
و رهبانتی را کـه ما بر آنـها مقرّر نداشته بودیم، بدعت آوردند.
خطبه 17- ان ابعض الخلائق الی الله رجلان: رجل و کله الله الی نفسه فهو جائر عن قصد السبیل مشغوف بکلام بدعه و دعاء ضلاله فهو فتنـه لمن افتتن بـه ضال عن هدی من کان قبله مضل لمن اقتدی بـه فی حیـاته و بعد وفاته حمال خطایـا غیره رهن بخطیئته.
منفور ترین مردم نزد خدا دو نفرند: اول مردی کـه خدا او را بـه خود واگذاشته و او از راه راست منحرف شده هست به سخن بدعت شیفته گشته و مردم را بـه گمراهی مـی خواند. او به منظور پیروانش فتنـه و فساد هست و گمراه کنندهانی هست که درون زمان حیـات و بعد از مرگش از او پیروی مـی کنند، بار گناهان دیگران را مـی کشد و در گرو گناه خویش مـی باشد.
خطبه 50- انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع واحکام تبتدع یخالف فیـها کتاب الله و یتولی علیـها رجال رجالاً علی غیر دین الله.
ابتدای وقوع فتنـه و فساد، پیروی از خواهش نفس و ایجاد احکام، بدعتی هست برخلاف قرآن کـه مردانی، مردان دیگر را برخلاف دین خدا درون آن احکام یـاری مـی کنند.
اگر تاریخ اسلام را بدقت ورق بزنیم و فتنـه هایی کـه در این ملت بوجود آمده است، بررسی کنیم به منظور آنـها منشأیی غیر از این دو چیزی کـه علی علیـه السلام مـی فرماید، نمـی یـابیم.
و نیز علی علیـه السلام اشخاصی را مشخص مـی فرماید کـه صفات زشت و گناه آنـها بـه قدری بزرگ هست که هر چه عبادت کنند، به منظور آنـها سودی ندارد و کفاره گناهشان نمـی شود؛ نسبت بـه یکی از ایشان مـی فرماید:
خطبه 152- او یستنجح حاجه الی الناس باظهار بدعه فی دینـه.
یـای کـه به وسیله ایجاد بدعتی درون دین خود بـه مردم جهت برآورده شدن تقاضایش روی آورد.
خطبه 145- و ما احدثت بدعه الا ترک بها سنـه فاتقوا البدع و الزموا المـهیع ان عوازم الامور افضلها و ان محدثاتها شرارها.
هیچ بدعتی پیدا نشد جز آنکه بـه سبب آن، سنتی از بین رفت (مثلاًچون نصاری بـه رهبانیت روی آوردند، سنت ازدواج و قضای حوایج مردم را از بین بردند) بعد از بدعتها بپرهیزید و در راه روشن دین قدم گذارید زیرا امور قطعی و قدیمـی، بهترین امور و بدعتهای تازه بدترین امور است.

10- نرمخویی، دوستان را زیـاد مـی کند.

خداوند سبحان، خطاب بـه پیغمبر اکرم کـه او را صاحب خلق عظیم نامـیده است، مـی فرماید:
آل عمران/159- فبما رحمـه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک.
به سبب رحمت خدا هست که نسبت بـه آنـها نرم خوی شدی و اگر خشن و سخت خوی بودی از دور تو پراکنده مـی شدند.
حکمت 205- من لان عوده کثفت اغصانـه.
هرکه چوب درخت وجودش، نرم باشد، شاخه هایش بسیـار مـی گردد.

بیـان:

علی علیـه السلام درون بیـان خویش و استعاره لطیفی کـه بکار است، وجود انسان را بـه درختی تشبیـه نموده است؛ از این نظر کـه هر چند تنـه درخت، آب سرشار بخورد یـا ذاتاً نرم و لطیف باشد، شاخه ها و فروع آن بیشتر مـی گردد. همـین طور درخت وجود انسان هر چند گشاده روتر و نرمخوی تر باشد، دوستان و رفقا درون اطراف او بیشتر گرد مـی آیند و در آیـه شریفه نیز، مفهوم همـین معنی را خداوند متعال بـه پیغمبرش فرموده است.

11- با یکدیگر اتّحاد داشته باشید و از اختلاف بپرهیزید.

قرآن کریم خطاب بـه عرب تازه مسلمان کـه در زمان جاهلیّت، نفاق و اختلاف، ایشان را بیچاره کرده بود و در محیط خویش درون جهنمـی سوزان بسر مـی بردند و از برکت اسلام همـه با هم برادر و برابر شدند، مـی فرماید:
آل عمران /103- واعتصموا بحبل الله جمـیعاً و لا تفرقوا و اذکروا ن الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منـها....
همگی بـه ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده مشوید و نعمت خدا را بر خود بیـاد آورید، آن دم کـه دشمن یکدیگر بودید و خدا مـیان دلهایتان، پیوند مـهر داد بعد به موهبت او با یکدیگر برادر گشتید؛ شما برمغاک آتش بودید و خدا شما را از آن رهانید....
خداوند سبحان، درباره دسته یی از کفّار کـه از روی نادانی، با یکدیگر اختلاف داشتند، بـه رسول محترمش مـی فرماید:
حشر/14- تحسبهم جمـیعاً و قلوبهم شتی ذلک بانـهم قوم لایعقلون.
آنـها را مجتمع و با هم مـی پندارید، لیکن دلهایشان پراکنده است؛ زیرا کـه آنـها گروهی هستند کـه تعقل نمـی کنند.
خطبه 234- و ان الله سبحانـه قد امتن علی جماعه هذه الامـه فیما عقد بینـهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ظلها و یـاوون الی کنفها بن لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمـهً لانـها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر.
و خداوند سبحان بر این امّت منّت نـهاد کـه ریسمان الفت و مـهربانی مـیان آنـها بست؛ الفتی کـه در سایـه آن درآیند و در کنار آن قرار گیرند؛ نعمت الفتی کـه هیچ آفریده یی بهای آن را نمـی داند، زیرا بهای الفت از هر بهایی افزونتر و از هر شریفی، بزرگوارتر است.
خطبه 175- فایـاکم والتلون فی دین الله فان جماعهً فیما تکرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل و ان الله سبحانـه لم یعط احداً بفرقه خیراً ممن مضی و لا ممن بقی.
از دورنگی و اختلاف درون دین خدا بپرهیزید زیرا اتّحاد درون امری کـه حق هست و آن را نمـی پسندید، بهتر هست از تفرقه و جدایی درون امر باطلی هست که آن را دوست دارید و خداوند سبحان بـه هیچ از پیشینیـان و باقیماندگان بر اثر تفرقه و جدایی، خیری عطا نفرموده است.
خطبه120- ان الشیطان یسنی لکم طرقه و یرید ان یحل دینکم عقدهً عقدة و یعطیکم بالجماعه الفرقه و بالفرقه الفتنـه فاصدفوا عن نزغاته و نفثاته.
شیطان راه های خود را به منظور شما آسان مـی کند و مـی خواهد با گشودن گره از پی گره دین شما را سست گرداند و به جای اتحاد، جدایی بـه شما بدهد و بر اثر جدایی، فتنـه و فساد درون شما تولید کند؛ بعد از وسوسه ها و افسونـهای او رو گردانید.
خطبه 127- فان یدالله علی الجماعه و ایـاکم والفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه.
دست خدا بر سر جماعت است؛ از تفرقه و جدایی بپرهیزید زیرای کـه از مردم جدا شده هست گرفتار شیطان مـی شود، چنان کـه تنـها مانده ی از نصیب گرگ است. آگاه باشید هر بـه تفرقه و جدایی دعوت کند، او را بکشید اگر چه زیر این عمامـه باشد (یعنی اگر من هم شما را دعوت بـه تفرقه کردم، مرا بکشید).

12- درون کارها تحقیق و کنجکاوی کنید.

حجرات/6-یـا ایـها الذین امنوا ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمـین.
ایـانی کـه ایمان آوردید، اگر فاسقی به منظور شما خبری آورد بـه تحقیق بپردازید؛ مبادا مردمـی را از روی نادانی (به گفته آن فاسق) آسیب برسانید سپس از آنچه کرده اید، پشیمان شوید.
نساء/94- یـا ایـها الذین امنوا اذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومناً تبتغون عرض الحیوه الدنیـا فعند الله مغانم کثیره کذلک کنتم من قبل فمن الله علیکم فتبینوا ان الله کان بما تعملون خبیراً.
ای اهل ایمان چون درون راه خدا بیرون بروید بـه تحقیق بپردازید و بهی کـه به شما اظهار اسلام مـی کند، نگویید مؤمن نیستی که تا کالای زندگی او را بر خود حلال کنید کـه نزد خدا غنیمتهای بسیـار است؛ شما پیش از این چنین بودید و خدا بر شما منّت نـهاد بعد به تحقیق بپردازید کـه خدا بـه آنچه عمل مـی کنید، آگاه است.
خطبه 172- و لاتعجلوا فی امر حتی تتبینوا.
در هیچ کاری که تا تحقیق نکرده اید، شتاب مکنید.

13- دشمنی، شما را از طریق عدالت خارج نسازد.

مائده / 2- و لایجرمنکم شنان قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا....
دشمنی با گروهی کـه شما را از مسجد الحرام بیرون د، بـه تجاوز ، وادارتان نکند.
علی علیـه السلام معقل بن قیس ریـاحی را با سه هزار سرباز بـه جنگ شامـیان فرستاد و در نامـه خویش بـه وی چنین نوشت:
نامـه12- ولا یحملنکم شنانـهم علی قتالهم قبل دعائهم والاعذار الیـهم.
دشمنی با ایشان، شما را وادار نسازد کـه پیش از خواندن ایشان بـه راه حق و اتمام حجّت با آنـها، بـه جنگ بپردازید.

14- ترغیب بـه م

خداوند سبحان، پیغمبر اکرمش را مخاطب نموده، مـی فرماید:
آل عمران/159- فاعف عنـهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر.
آنـها را ببخش و برای ایشان آمرزش بخواه و در کار جنگ با آنـها م کن.
حکمت 109- ولا مظاهره اوثق من المشاوره.
هیچ پشتیبانی، استوارتر از م نیست.
حکمت 152- و من استبد برایـه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها.
هر خودرأیی کند، هلاک مـی شود وی کـه با مردان، م کند درون عقل ایشان، شریک شده است.

15- بین مردم را اصلاح کنید.

حجرات/ 9و10- و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینـهما... انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم.
اگر دو دسته از مؤمنان با یکدیگر کارزار د، مـیانشان را صلح دهید....
مؤمنین برادر یکدیگرند؛ مـیان برادران خویش را اصلاح کنید.
علی علیـه السلام زمانی کـه از ضربت ابن ملجم ملعون، درون بستر بیماری افتاده بود، بـه خانواده خویش طی نامـه یی چنین وصیّت مـی کند:
نامـه47- اوصیکما و جمـیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما صلی الله علیـه و اله یقول. صلاح ذات البین افضل من عامـه الصلاه والصیـام.
سفارش مـی کنم شما (حسنین) و تمام فرزندان و خانواده ام و هر را نامـه من بـه او مـی رسد، بـه تقوی و منظم نمودن کارتان و اصلاح بین خودتان، زیرا کـه من از جد شما (پیغمبر) شنیدم کـه مـی فرمود: «اصلاح بین مردم، از کلیـه نماز و روزه بهتر است».
نماز و روزه واجب هست و اصلاح مـیان مردم واجب تر، بعد اگر درون زمان موسع (2) نماز، مسلمانان با یکدیگر نزاع د، مسلمان حتما به اصلاح آنـها بپردازد و نماز را بعداً بجا بیـاورد.

16- صدای خود را بلند نکنید.

قرآن مجید از قول جناب لقمان، هنگامـی کـه پسرش را نصیحت مـی کرد، مـی فرماید:
لقمان/19- واقصد فی مشیک واغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمـیر.
در راه رفتن خویش معتدل باش و صدای خویش را آهسته کن کـه زشت ترین صداها، صدای خران است.
حجرات /2- یـا ایـها الذین امنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی ولاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون.
ایـانی کـه ایمان آوردید، صداهای خویش را از صدای پیغمبر بلندتر نکنید و با او مانند بلند سخن گفتنتان با یکدیگر سخن نگویید، مبادا اعمالتان نابود شود و شما احساس نکنید.
علی علیـه السلام درون خطبه همام ضمن بیـان صفات متّقین، چنین مـی فرماید:
خطبه 184- ان ضحک لم یعل صوته.
اگر خنده کند، صدایش بلند نشود.
و نیز درون ضمن بیـان آداب جنگ بـه اصحابش، چنین مـی نویسد:
نامـه 16- و امـیتوا الاصوات فانـه اطرد للفشل.
صداها را بمـیرانید- آهسته کنید- زیرا آن سستی را دور مـی کند.

17- نماز، انسان را از گناه باز مـی دارد.

عنکبوت/45-... واقم الصلوه ان الصلوه تنـهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون.
نماز را بپادار کـه نماز انسان را از بدکاری و زشتی باز مـی دارد و یـاد خدا از هر عبادتی، مـهمتر هست و خدا بـه آنچه انجام دهید، آگاه است.
خطبه190- تعاهدوا امر الصلاه وحافظوا علیـها واستکثروا منـها و تقربوا بها فانـها کانت علی المومنین کتاباً موقوتاً الا تسمعون الی جواب اهل انار حین سئلوا: «ما سلککم فی سقر؟ قالوا: لم نک من المصلین و انـها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله(ص) بالحمـه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منـها فی الیوم واللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیـه من الدرن....
امر نماز را مراعات کنید و بر آن محافظت داشته باشید و زیـاد بجا آورید و آن را وسیله تقرب قرار دهید، زیرا نماز به منظور مؤمنین با وقت معین مقرر شده است، مگر گوش نمـی دهید بـه جواب اهل دوزخ کـه خداوند متعال درون قرآن مجید نقل مـی کند آنگاه کـه از آنـها مـی پرسند: «چه شما را درون دوزخ انداخت؟ جواب مـی دهند: ما از نمازگزاران نبودیم»؛ و نماز گناهان را مانند برگ درخت مـی ریزد و آنـها را مانند باز گردن باز مـی کند. رسول خدا(ص) نماز را بـه چشمـه آب گرمـی تشبیـه فرموده هست که بر درون خانـه مردی مـی باشد و شبانـه روز پنج نوبت درون آن شستشو مـی کند، بعد انتظار نمـی رود کـه چرکی بر او باقی بماند.... و حق نماز را مردانی از مؤمنین شناخته اند کـه زیور مال و متاع دنیـا و روشنی چشم فرزند، آنان را از آن باز نمـی دارد خداوند سبحان مـی فرماید: «مردانی هستند کـه تجارت و خرید و فروش ایشان را از یـاد خدا و گزاردن نماز و زکات، باز نمـی دارد و رسول خدا با اینکه مژده بهشت بـه او رسیده بود، به منظور نماز خود را بـه رنج مـی افکند بـه جهت فرمان خدای متعال کـه به او فرموده بود:
طه/132- و امر اهلک بالصلوه واصطبر علیـها....
خانواده خویش را بـه خواندن نماز دستور بده و خود درون انجام آن شکیبا باش.

18- از هر علمـی، نافعش را بطلبید و مضرّش را رها کنید.

قرآن مجید، جادوگران زمان حضرت سلیمان را نکوهش نموده، مـی فرماید:
بقره /102- و یتعلمون ما یضرهم ولاینفعهم.
چیزهایی را تعلیم مـی گرفتند کـه به ایشان زیـان مـی رساند و سودی نمـی بخشید.
زمر/17و18- فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنـه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب.
مژده بده بـه آن بندگانم کـه هر سخنی را مـی شنوند و از نیکوتر آن پیروی مـی کنند؛ ایشانانی هستند کـه خدا هدایتشان فرموده و ایشان صاحبان خرد مـی باشند.
علی علیـه السلام هنگامـی کـه عازم جنگ با خوارج گشت، یکی از اصحابش کـه ادعای علم نجوم و هیأت داشت، بـه آن حضرت عرض کرد: «اگر درون این زمان، بـه جنگ بروی، مـی ترسم بـه مقصود نرسی، حضرت بعد از آنکه اشتباه او را با دلیل و برهان بـه وی ثابت کرد، خطاب بـه سربازان خویش فرمود:
خطبه 78- ایـها الناس ایـاکم و تعلم النجوم الا ما یـهتدی بـه فی بر او بحر.
ای مردم از یـاد گرفتن علم نجوم بپرهیزید مگر بـه مقداری کـه شما را درون خشکی و دریـا رهبری کند.
و نیز بـه پسر ارجمندش امام مجتبی (ع) چنین مـی نویسد:
نامـه 31- لاخیر فی علم لاینفع.
در علمـی کـه یـاد گرفتنش سود نمـی دهد، خیری نیست.

19- کفر و عصیـان بندگان، بـه خدا زیـانی نمـی رساند.

آل عمران /177- ان الذین اشتروا الکفر بالایمان لن یضروا الله شیئاً و لهم عذاب الیم.
کسانی کـه کفر را بـه ایمان خد، هرگز بـه خدا زیـانی نمـی زنند و برای خود ایشان، عذابی دردناک است.
بقره /144- و من ینقلب علی عقبیـه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین.
هر بـه عقب برگردد، هیچ گونـه زیـانی بـه خدا نمـی زند و خدا سپاسگزاران را پاداش مـی دهد.
خطبه 184- اما بعد فان الله سبحانـه و تعالی خلق الخلق- حین خلقهم- غنیـاً عن طاعتهم امناً من معصیتهم لانـه لاتضره معصیـه من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه.
خداوند سبحان آدمـیان را آفرید درون حالی کـه از اطاعت آنـها بی نیـاز و از نافرمانی شان ایمن بود زیرا معصیت گناهکاران بـه او زیـانی نمـی رساند و اطاعت فرمانبرداران بـه او سودی نمـی دهد.

20- ترحّم بر ضعفا

قرآن مجید درون آیـه یی کـه پیرامون معاف شدگان از جنگ توضیح مـی دهد، مـی فرماید:
توبه/91-علی الضعفاء ولا علی المرضی و لا علی الذین لایجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا لله و رسوله.
بر ضعیفان و بیماران وانی کـه چیزی به منظور خرج ندارند، اگر به منظور خدا و پیغمبرش نیکخواهی کنند، تکلیفی نیست.
انفال/ 26- واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاواکم و ایدکم بنصره.
و یـاد کنید هنگامـی را کـه شما اندک بودید و در زمـین ناتوان شمرده مـی شدید؛ مـی ترسیدید کـه مردم شما را بربایند بعد خدا شما را جای داد و به یـاری خویش، تقویت فرمود.
نامـه 31- و ظلم الضعیف افحش الظلم.
ستم بر ضعیفان، زشت ترین ستم است.
خطبه 37- الذلیل عندی عزیز حتی اخذ الحق له والقوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منـه.
آدم خوار و ستمدیده که تا زمانی نزد من عزیز و ارجمند هست که حق او را از ظالم بستانم و توانا و ستمگر نزد من که تا وقتی ضعیف و ناتوان هست که حق مظلوم را از او بگیرم.
ونیز درون سفارشی کـه به لشکر خود پیش از روبرو شدن درون جنگ صفین مـی نماید، مـی فرماید:
نامـه 14- فاذا کانت الهزیمـه باذن الله فلا تقتلوا مدبراً و لا تصیبوا معوراً و لا تجهزوا علی جریح و لا تهیجوا النساء باذًی و ان شتمن اعراضکم و سببن امراءکم فانـهن ضعیفات القوی و الانفس والعقول ان کنا لنومر بالکف عنـهن و انـهن لمشرکات.
اگر بـه اذن خدا دشمن شکست خورد، گریخته را مکشید و بی پناه را آزار مرسانید و زخم خورده را از پا درون مـیاورید و زنان را بـه آزار برمـینگیزید اگر چه آنـها شما را دشنام دهند، آبرویتان را لکه دار سازند و بزرگانتان را ناسزا گویند زیرا نیروها و جانـها و عقلهای ایشان سست هست و ما مأمور بودیم کـه در زمان رسول خدا (ص) از زنان درون حالی کـه آنان مشرک بودند، دست بداریم.

21- از گمان بد بپرهیزید.

حجرات /12- یـا ایـها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم.
ایـانی کـه ایمان آوردید از بسیـاری از گمانـها بپرهیزید زیرا بعضی از گمانـها گناه است.
حکمت 352- لا تظنن بکلمـه خرجت من احد سوءً و انت تجد لها فی الخیر محتملاً.
به سخنی کـه از دهنی بیرون آید که تا زمانی کـه احتمال نیکی به منظور آن مـی یـابی، گمان بد مبر.
و نیز درون نامـه خویش بـه مالک اشتر استاندار مصر چنین مـی نویسد:
نامـه 53- فلیکن منک فی ذلک امر یجتمع لک بـه حسن الظن برعیتک فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً.
و بدان کـه چیزی، باعث خوشبینی حاکم نسبت بـه رعیت، بهتر از نیکویی بـه ایشان و سبک هزینـه های آنـها و رنجش نداشتن از آنان نسبت بـه چیزی کـه حقی بر آنـها ندارد، نیست؛ بعد باید درون این باره کاری کنی کـه خوش بینی نسبت بـه رعیت را بـه دست آوری زیرا این خوش بینی رنج بسیـاری را از تو بر مـی دارد.

22- گمراهان و اهل باطل، درون اکثریت هستند

مائده/100- قل لا یستوی الخبیث والطیب و لو اعجبک کثره الخبیث فاتقوا الله یـا اولی الالباب لعلکم تفلحون.
بگو مردم پلید و پاکیزه یکسان نیستند اگر چه زیـادی ناپاکی ترا بـه شگفت آورد. بعد ای خردمندان از خدا بترسید که تا رستگار شوید.
انعام /116- و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون.
اگر از بیشتر مردم روی زمـین، اطاعت کنی ترا از راه حق گمراه خواهند کرد؛ آنـها جز گمان را پیروی نمـی کنند و فقط تخمـین مـی زنند.
و نیز درون قرآن مجید، آیـاتی کـه اکثریت را محکوم بـه جهل و کفران و فسق و اعراض از حق مـی نماید، بسیـار است؛ مانند:
ولکن اکثر الناس لایعلمون.(3)
فابی اکثرالناس الا کفوراً.(4)
و اکثرهم لایعقلون.(5)
و لکن اکثرالناس لایشکرون.(6)
و اکثرهم للحق کارهون.(7)
و ما وجدنا لاکثرهم من عهد.(8)
و ما یتبع اکثرهم الا ظناً.(9)
خطبه 192- ایـها الناس لا تستو حشوا فی طریق الهدی لقله اهله فان الناس قد اجتمعوا علی مائده شبعها قصیر وجوعها طویل.
ای مردم درون راه هدایت از جهت کمـی اهلش، نگران نباشید زیرا مردم بر سر سفره یی گرد آمده اند کـه سیری آن اندک و گرسنگیش بسیـار است- مراد از این سفره، دنیـا است-.

بیـان:

هر قدر کـه در زمان حاضر و ادوار تاریخی قبل، دقت و مطالعه مـی کنیم، مـی بینیم کـه اکثریت مردم روی زمـین را همـین اصنافی کـه قرآن بیـان مـی فرماید، از جاهل و ناسپاس و بی خرد و بی وفا تشکیل داده اند؛ مثلاً از لحاظ اتّخاذ دین و آیین صحیح، درون تمام این ادوار فقط عده معدودی کـه هیچگاه از یکهزارم موجود، تجاوز نمـی کرده است، بـه دین حق گرویده و اکثریت بسیـار آنـها پیرو ادیـان باطله بوده اند و نیز از لحاظ صداقت و امانت و صحّت عمل همـیشـه اکثریت با نقطه مقابل این اوصاف، مشاهده مـی شود. و باز از نظر پابند بودن بـه اوهام و خرافات و اباطیل، همـیشـه معتقدین جدّی و پابرجای بسیـاری، بـه این گونـه مطالب دیده مـی شود، درون صورتی کـه رجال روشن فکر و صحیح الاعتقاد واقعی کـه محیط فکرشان بـه این خرافات آلوده نشده باشد درون هر قرنی تنـها عده انگشت شماری درون تاریخ بشر ظهور کرده اند.
این هست معنی آیـات شریفه مذکور و آنچه کـه جرج جرداق درون پایـان کتاب «صوت العداله الانسانیـه» مـی نویسد: «افسوس کـه این روزگار بخل مـی ورزد و لااقل درون هر قرنی یک رجل الهی و نمونـه فضیلت و انسانیت مانند علی بن ابیطالب بـه جامعه بشری تحویل نمـی دهد»(10)
و چون انسان مولود جامعه و تحت تأثیر محیط است، وقتی کـه هر چه نظر کند درون محیط و جامعه خویش، بی دینی و گناه و خرافه ببیند، الهامات ربانی و راهنمایی های خرد و فطرت پاک خویش را گم مـی کند و خواه و ناخواه و دیر یـا زود درون مسیر حرکت جامعه وارد مـی شود و به رنگ آنـها ملوّن مـی گردد که تا کار بـه جایی مـی رسد کـه از مخالفت با اکثریت وحشت مـی کند و عده معدودی را کـه در طریق فضیلت و علم و معرفت مـی بیند درون اشتباه مـی پندارد. این هست که علی علیـه السلام درون بیـان شریف خویش بـه این نکته دقیق اشاره مـی فرماید و تذکر مـی دهد کـه این اکثریت باطل شما را بـه وحشت نیندازد و بدانید کـه همـیشـه اهل باطل بر اهل حق اکثریت داشته اند ولی درون این مورد پیروی اقلیت بسیـار معدود از همرنگی با اکثریت قریب بـه اتفاق ولی درون اشتباه و بد عاقبت بهتر هست و پیداست کـه این بیـان که تا چه اندازه مؤثر و دستگیر مردم متزلزل مـی باشد صلوات الله علیـه هادیـا قائدا.

23- مقصود از خلقت انسان، عبادت است.

ذاریـات /56- و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون.
پری و آدمـی را نیـافریدیم مگر به منظور اینکه مرا عبادت کنند.
بقره/21- یـا ایـها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون.
ای مردم! پروردگار خویش را کـه شما و پیشینیـان شما را آفریده است، عبادت کنید شاید پرهیزگار شوید.
خطبه 147- فبعث محمداً- صلی الله علیـه و اله- بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشیطان الی طاعته.
خداوند محمد (ص) را بحق برگزید که تا بندگانش را از پرستش بتها باز دارد و به عبادت خود وادار کند و از پیروی شیطان منع کرده، بـه فرمانبرداری خویش وادار سازد.
حضرت علی (ع) درون نامـه یی خطاب بـه فرزند رشیدش حضرت مجتبی (ع) چنین مـی نویسد:
نامـه 31- فاعتصم بالذی خلقک و رزقواک فلیکن له تعبدک و الیـه رغبتک و منـه شفقتک.
پس چنگ بزن بـه خالق و رازق و تعدیل کننده اندامت و او را عبادت کن و نظرت بـه سوی او و بیمت از او باشد.
خطبه 189- فاتقوا الله الذی نفعکم بموعظته و وعظکم برسالته و امتن علیکم بنعمته فعبدوا انفسکم لعبادته واخرجوا الیـه من حق طاعته.
از خدایی کـه با پند دادنش، شما را بهره مند فرموده و با دستور خویش، اندرزتان داده، باک داشته باشید و جانـهای خود را به منظور عبادت او رام سازید و حقّ فرمانبرداری از او را بجا آورید.

24- درون کارها عجله و شتاب نکنید.

اسراء/11- و یدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر و کان الانسان عجولاً.
انسان همچنان کـه به نیکی دعا مـی کند، بـه بدی هم دعا مـی کند و انسان شتابگر است.
طه/114- ولا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیـه و قل رب زدنی علماً.
پیش از آنکه وحی قرآن به منظور تو تمام شود، بـه آن شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانش من بیفزای.
علی علیـه السلام درون نامـه خویش بـه مالک اشتر چه خوب مـی نویسد:
نامـه 53- و ایـاک والعجله بالامور قبل اوانـها او التساقط فیـها عند امکانـها او اللجاجه فیـها اذا تنکرت او الوهن عنـها اذا استوضحت فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه.
از اینکه درون کارها پیش از رسیدن موقع مناسبش شتاب کنی، بپرهیز؛ یـا هنگام دسترسی بـه آن پی درون پی دنبال گیری کنی؛ یـا وقتی کـه حقیقت روشن نیست درآن ستیزه کنی؛ یـا زمانی کـه روشن و هویدا گشت درون آن سستی کنی، بعد هر کاری را بجا و در موضع خویش قرار بده و به انجام برسان. حکمت 335- من الخرق المعاجله قبل الامکان والاناه بعد الفرصه.
شتاب نمودن درون کارها پیش از دسترسی بـه آن و سستی نمودن بعد از رسیدن فرصت، از حماقت و نادانی است.

پی نوشت ها :

1- شرح نـهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بـه تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج6، ص 425، انتشارات اسماعیلیـان.
2- عمل موسّع: عملی کـه برای انجام آن فرصت کافی باشد.
3- یوسف/ 40 و 68، نحل/38، روم/6.
4- مائده/ 103، عنکبوت/ 63، حجرات/4.
5- مؤمنون/70.
6- یونس/36.
7- اسراء/89، فرقان/50.
8- بقره/ 243، یوسف/38، غافر(مؤمن)61.
9- اعراف/102.
10- صوت العداله الانسانیـه، جرج جرداق، ج6، چاپ 1351، انتشارات فراهانی.

منبع: مصطفوی،‌ سید جواد،‌ (1301)، رابطه نـهج البلاغه با قرآن،‌ تهران: انتشارات بنیـاد نـهج البلاغه ، 1386، چاپ چهارم.




[مشاهده مطالب کاربر - tebyan.net نیک لیله الزفاف]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 03 Jul 2018 16:58:00 +0000